جدول جو
جدول جو

معنی روانه ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

روانه ساختن
(تَ اُ دَ)
روانه کردن. رجوع به روانه کردن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
روان کردن، جاری کردن، جریان دادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ نَفْ فُ بَ وَ دَ)
روان کردن. روانه کردن. رجوع به روان کردن شود.
- روان ساختن کاری، روبراه کردن آن کار. انجام دادن آن کار:
بدین رای گشتند یکسر گوان
که این کار را زال سازدروان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دست آویز کردن. (فرهنگ فارسی معین). عذر تراشیدن: اگر از بنده سیر شده است بهانه توان ساخت شیرین تر از این. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 317) ، ناگاه گرفتن، غالب شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، متحیر گردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قال اﷲ تعالی: بل تأتیهم بغتهً فتبهتهم فلایستطیعون ردها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
آهنگ ساختن:
خونم زدیده مطرب امشب روانه ساخت
یا رب چه درد داشت کسی کآن ترانه ساخت ؟
باقر کاشی (از ارمغان آصفی)
لغت نامه دهخدا
(عَ قَ دَ)
نشانه کردن. هدف قرار دادن و به سوی او قراول رفتن
لغت نامه دهخدا
(بَ خوا / خا نِشَ تَ)
بنای خانه کردن. ساختن خانه. درست کردن خانه:
دل ای رفیق بر این کاروانسرای مبند
که خانه ساختن آیین کاروانی نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ عَنْ نُ زَ دَ)
شکاف یا سوراخ ایجاد کردن. سوراخ پدید آوردن:
یلان سینه را گفت کای سرفراز
به دیوار باغ اندرون رخنه ساز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(تُ/ تُ رُ رو شُ دَ)
درست کردن راه. ساختن راه. راهسازی. و رجوع به راهسازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
روانه کردن، کاری را روبراه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهانه ساختن
تصویر بهانه ساختن
دست آویز کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لانه ساختن
تصویر لانه ساختن
ایجاد لانه کردن آشیانه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
((~. تَ))
فرستادن، روانه کردن، جریان دادن، حرکت دادن
فرهنگ فارسی معین